معنی در صورتی که
حل جدول
چنانچه
صورتی
چهرهای
سفید مایل به سرخی
چهره ای، سفید مایل به سرخی
ازدواج صورتی
فیلمی با بازی شیوا خنیاگر
فرهنگ واژههای فارسی سره
کلمات بیگانه به فارسی
چنانچه
فرهنگ فارسی هوشیار
نمایی، سرخابی از رنگ ها رنگ سفید که به سرخی زند: برای عروس یک پیراهن صورتی با گلهای سرخ دوخته بودند. توضیح چون رنگ گلی را بیشتر کنند و مختصری رنگ بنفش به آن اضافه کنند صورتی خوشرنگ به دست می آید، ظاهری.
لغت نامه دهخدا
صورتی. [رَ] (ص نسبی) منسوب به صورت. || سپید که به سرخی زند. سرخ و روشن همچون رنگ صورت.
خوش صورتی
خوش صورتی. [خوَش ْ / خُش ْ رَ] (حامص مرکب) خوشگلی. خوش رویی. خوب صورتی.
در صورتی
در صورتی. [دَ رَ] (حرف ربط مرکب، ق مرکب) در حالی. در موقعی.
- در صورتی که، در حالتی که. در وقتی که. (ناظم الاطباء).
- || کلمه ٔ شرط به معنی اگر. (ناظم الاطباء).
بی صورتی
بی صورتی. [رَ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی بی صورت. اصل. مقابل صورت که فرع است. || (اصطلاح تصوف) بی شکلی:
صورت از بی صورتی آمد برون
بازشد کانا الیه راجعون.
مولوی.
و رجوع به صورت و هیولی شود.
فرهنگ عمید
از رنگهای ترکیبی، مانند رنگ چهره یا سرخ روشن، سفید مایل به سرخ، گلی،
(صفت نسبی) دارای چنین رنگی،
فارسی به ایتالیایی
rosa
اصطلاحات سینمایی
وقتی درپایان، یک صحنه یا آغاز آن، صدای صحنه ی بعد یا قبل روی تصاویر شنیده شود، به آن پل صورتی گویند.
فارسی به ترکی
gül kurusu
فارسی به عربی
وردی
معادل ابجد
935